۱۴
شهریور
خلاصه داستان: نیر دختری مهاجر با پدری علیل ساکن حلبی آبادهای حاشیه شهر تهران و مشغول دوره گردی و دست فروشی است. او با پاسبانی به جرم سعد معبر کردن درگیر شده و پا به فرار می گذارد و به قهوهخانهای پناه که پاتوق عدهای از لات و لوتهای شهر است، صاحب قهوهخانه شخصی است به نام قنبر دیزلی (ملقب به «دندون طلا») به نیر پناه میدهد و …
دانلود ادامه مطلب