سینمای کلاسیک (پدر خوانده )
سینمای کلاسیک : پدرخوانده ( The Godfather )
داستان فیلم :
داستان فیلم در سالهای بین 1945 و 1955 رخ می دهد و داستان خانواده کورلئونه را به تصویر می کشد که درگیر مسائل مختلفی می شوند.
کارگردان:
فرانسیس فورد کوپولا : یکی از مشهورترین کارگردانان و تهیهکنندگان آمریکایی ایتالیاییتبار سینمای هالیوود است. او به جز کارگردانی، فیلمنامه مینویسد، مجله چاپ میکند و صاحب هتل نیز هست. او را بیشتر به خاطر ساخت سهگانه پدرخوانده میشناسند. وی برنده پنج اسکار شامل یک اسکار بهترین فیلم، یک اسکار بهترین کارگردانی و سه اسکار بهترین فیلمنامه شدهاست. کوپولا همچنین برنده چهار گلدن گلوب و دو نخل طلا کن شدهاست.
کوپولا در ۱۹۳۹ در دیترویت به دنیا آمد اما کودکی و نوجوانی خود را در نیویورک همراه با خانواده آمریکایی ایتالیایی خود گذراند. پدرش کارمینه کوپولا آهنگساز و موسیقیدان درارکستری شهرشان (دیترویت) فلوت میزد و مادرش بازیگر بود. او کودکی سختی را به خاطر فلج اطفال پشت سر گذاشت. او مدرک خود را در ادبیات نمایشی از دانشگاه هوفسترا اخد نمود و سپس به دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس به تحصیل فیلمسازی پرداخت. او کار خود را در سینما با دستیاری راجر کورمن شروع کرد و در چند فیلم به عناوین مختلف او را یاری کرد. او ابتدا اولین فیلمنامهٔ خود را با نام ۰پیلما. پیلما) نوشت و در سال ۱۹۶۳ اولین فیلم خود را ساخت و در چهار سال بعد از آن مشغول فیلمنامه نوشتن شد او توانست درسال ۱۹۶۶ برنده اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شود. در سال ۱۹۶۶ کمپانی مستقل فیلم زئوتروپ را همراه با جورج لوکاس تأسیس کرد. اولین فیلم این کمپانی به کارگردانی جورج لوکاس و تهیهکنندگی کوپولا بود. دومین فیلمی که به این صورت تهیه شد توانست در پنج رشته جایزه اسکار نامزد شود که یکی از این نامزدیها جایزه بهترین فیلم بود. تکه کلام پدرخوانده همچنین تکه کلام دون کرلئونه در فیلمپدرخوانده۱ سبب شد که کانگسترها و مافیاییهای آمریکا از تکه کلام (پیشنهادی میدم که نتونه رد کنه) استقبال فراوانی کردند و یکی از تکه کلامهای رایج انها بود
بازیگران :
آل پاچینو : آلفرد پاچینو در 25آوریل 1940 در محلة هارلم نیویورک به دنیا آمد. او تنها فرزند سالواتور ((Salvator و رز (Rose) پاچینو بود که وقتی آل تنها 2 سال داشت از یکدیگر جدا شدند. او از آن پس همواره مادرش زندگی میکرد. نمایش از همان کودکی برایش جذاب بود طوری که دیدن نمایشهای مختلف همراه مادر، برایش سرگرمی بزرگی بود.او بازی کردن در مدرسه را با اجرای نمایشهای بداهه برای بچهها آغاز کرد. تا اینکه در 14 سالگی تصمیم گرفت به دبیرستان هنرهای نمایشی برود ولی چون در زبان انگلیسی ضعیف بود، مجبور شد خیلی زود از دبیرستان بیرون بیاید.
بعد از آن برای اینکه بتواند در مدرسة بازیگری ثبت نام کند نیاز یه پول داشت پس شغلهای مختلفی را مثل کارگری و کنترل چی سینما تجربه کرد تا اینکه آن اتفاق غمانگیزی یعنی مرگ مادرش رخ داد. این واقعه سبب شد که او چند روزی در بیمارستان روانی بستری شود. پس از مرگ مادر او تصمیم گرفت تا تمام وقت خود را صرف نمایش کند و بلاخره موفق شد در مدرسة«هربرت برگهف»زیر نظر چارلز لاتن آموزش ببیند. او مهارتهایش را تقویت کرد تا اینکه توانست در نمایش«کافه سینو»نقشی را به عهده بگیردو با تلاش بسیار موفق شد وارد«اکتور استودیو»شود. و این بار از«لی استراسبرگ»درسهای فراوانی گرفت و با بازی در نقش کوچکی، در نمایش«آیاببر کراوات میزند؟»بار دیگر خوش درخشید. پس از یک سال کار کردن، توانست جایزه ابی(Obie) را برای نمایش«سرخ پوستی که برانکس را میخواهد»از آنِ خود کند. بازیش در فیلم بعدی یعنی«وحشت در نیدل پارک»توجه فرانسیس فوردکوپولا را به خودجلب کرد، کسی که با وجود مخالفتهای تهیهکننده و استودیو، او را برای نقش مایکل کورلئونه در«پدر خوانده»انتخاب کرد. بازیگران دیگری هم مثل:جک نیکلسون، کلینت ایستود و بسیاری دیگر برای این نقش کاندیدا شدهبودند اما نظر کوپولا فقط روی پاچینو بود. در تمام مدت فیلمبرداری این ترس در او وجود داشت که هر لحظه، ممکن است کنار گذاشته شود.
نقش مایکل، بسیار ظریف و دوگانه بود که پاچینو با بازی خودجوش و تلاش زیاد به خوبی از عهده آن برآمد و با این نقش ماندگار شد. مطمئناً کمتر کسی میتوانست این گونه، نقش را به سامان برساند. بازی در این فیلم، به خصوص همبازی بودن با مارلون براندو، درس بزرگی برای تمام زندگی هنری اوبود. این نقش نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد. او با فیلم«سرپیکو»، که تجربهای متفاوت بود، کارش را ادامه داد. تا اینکه برای«پدرخوانده (2)»دعوت شد و باز هم برای هر دو فیلم سرپیکو و پدرخوانده(2)نامزد دریافت جایزه شد. بعد از آن در فیلم«بعدظهر نحس»بازی کرد. او حتی خود را با فیلم«مؤلف! مؤلف! »در ژانر کمدی، محک زد.
آل بدون هیچ کندی و لغزشی، راهش را برای ایجاد لحظههای بهتر، روی پرده ادامه داد. او تنها بازیگر مردی است که در طول سال، هم برای بهترین بازیگر نقش اول و هم برای بهترین بازیگر نقش دوم، نامزد دریافت جایزه شدهاست.
روش او در بازیگری، طرز عمل بسیاری از دیگر بازیگران در طول دورانهای مختلف بودهاست. تعدد بینظیر نقشهایش او را در بین بازیگران همعصرش به یک ستاره تبدیل کرده و تسلطش بر روی پرده او را در عالم سینما، پابرجا کردهاست.
مارلون براندو : مارلون براندو ۳ آوریل سال ۱۹۲۴در ایالت نبراسکا آمریکا به دنیا آمد.
براندومدتی به مدرسه نظامی رفت و بعد به کارهای مختلفی مشغول شد و نهایتا برای شرکت در کلاسهای بازیگری راهی نیویورک شد و نزد استادش؛ استلا آدلر، متد استانیسلاوسکی را آموخت.
مدتی بعد براندو به مدرسه بازیگری اکتورز استودیو که الیا کازان آن را اداره میکرد، راه پیدا کرد و در آنجا زیر نظر لی استراسبرگ متد اکتینگ (روشی که بازیگر برای اجرای نقش باید مدتی آن نقش را زندگی کند) را تکمیل کرد.نخستین حضور براندو بر پرده سینما بازی در فیلم مردان ساخته فرد زینه مان در سال 1985 بود. او برای آماده کردن نقشش در این فیلم بیش از یک ماه خود را دربیمارستان بستری کرد. کاری که از دید بسیاری از بازیگران مجرب آن دوران مانند لارنس الیویه یا کلارک گیبل حماقت محض محسوب میشد.
اویکی از تاثیرگذارترین بازیگران تاریچ سینما است. از فیلمهای مشهوری که وی در آنها ایفای نقش کردهاست میتوان به اتوبوسی به نام هوس در نقش استنلی کووالسکی، در بارانداز در نقش تری مالوی هر دو به کارگردانی الیا کازان وپدرخوانده در نقش دون ویتو کورلئونه اشاره کرد. بسیاری بهترین نقش او را پدر خوانده میدانند.
این بازیگر آمریکایی در بین بسیاری از علاقمندان به سینما و منتقدان به عنوان بهترین بازیگر تاریخ سینما شناخته میشود. وی در نقشهای متفاوتی بازی کرده است؛ از شکسپیر تا موزیکال، از درام تا کمدی. در مردها و عروسکها در نقش اسکای مسترسون همه را مجذوب کرد. در شورش در کشتی بونتی نقش فلچرکریسچن ضعیف النفس را داشت.ساخت بونتی مصادف بود با قطع پیوند براندو با صاحبان هالیوود. در سال 1960 سربازهای یک چشم را کارگردانی کرد و در تعقیب و انعکاس در چشمان طلایی بازی کرد و سپس در سال 1972 در نقش دون کورلئونه در پدرخوانده ظاهر شد.
هنگامیکه آکادمی اسکار او را به عنوان برنده برگزید، وی زن سرخپوستی را برای گرفتن جایزه، از جانب خود مامور کرد تا به این وسیله توجه عموم به وضع رقتبار سرخپوستان آمریکا جلب کند. وی روز به روز بیشتر معطوف مسائل ومشکلات بشری شد و فیلمهای آخر او نشانگر این گونه تمایلات سیاسی و اجتماعی اوست.
براندو پیشکسوت سبکی معروف به نام متدی بود که بلافاصله پس از او بازیگرانی مانندجیمز دین و مونتگومری کلیفت و سالها بعد پل نیومن، داستین هافمن و رابرت دنیرو با درخشش خود این سبک را در سینمای آمریکا تثبیت کردند.چاقی مفرط درسالهای پایانی برای براندو بسیار دردسر آفرین بود. فرانسیس فورد کاپولا کارگردان پدرخوانده برای متقاعد کردن تهیهکنندگان فیلم برای انتخاب براندو تلاش زیادی کرد. چرا که عقیده داشتند زمان این بازیگر دیگر گذشته است.پس از پدرخوانده دوباره نام براندو در جهان سینما مطرح شد. پس از این بود که براندو در فیلمهای مطرحی مانند آخرین تانگو در پاریس، اینک آخر الزمان و آبگیرهای میسوری بازی کرد. نقش کوتاه او در انتهای فیلم اینک آخرالزمان نیزاز به یاد ماندنیترین نقشهای تاریخ سینماست.
مارلون براندو ستاره افسانهای سینما روز جمعه 2 ژوئیه سال 2004 در سن 80 سالگی پس از مدتها بیماری در بیمارستانی در لس آنجلس درگذشت.
- ۹۴/۰۴/۲۱