نقد سریالPenny Dreadful
نگاهی به اپیزود نهایی فصل دوم سریال Penny Dreadful
به جرات میتوان گفت سریال «پنی دردفول» در تلویزیون نمونه ندارد. خیلی راحت میتوان از هر شبکه یک مشت سریال درامِ خانوادگی و کاراگاهی و پلیسی بیرون کشید، اما برای پیدا کردن سریالی دربارهی برخی از مشهورترین کاراکترهای ادبیاتِ وحشت که در لندن ویکتوریایی تاریک و مهآلود دور هم جمع شدهاند،
مطمئنا به مشکل برمیخورید. همین مسئله «پنی دردفول» را در جایگاه حساس و خاصی قرار داده است. یکجورهای «پنی دردفول» مثل «بازی تاج و تخت» درحال رقابت با خودش است. برای همین اگر به فانتزیهای عجیب اما قابلباوری که در دل زندگی عادی مردم جریان دارند، علاقه دارید، «پنیدردفول» شاید بهترین گزینهتان است. شمایی که درحال خواندن این مطلب هستید، بدونشک خیلی وقت است این توصیه را شنیدهاید و مطمئنا مدتهاست که خودتان را در دنیای مرموز اما دوستداشتنی سریال رها کردهاید و نیازی به شنیدن دوبارهی آن ندارید. اما با تاکیدم روی موقعیتِ ویژهی این سریال در فضای این روزهای تلویزیون میخواهم به جایی برسم. «پنیدردفول» راوی زندگی جنونآمیزِ آدمها، غیرانسانها و هیولاهای مختلفی است که زیر آسمانِ شهری بهظاهر متمدن و مدرن روزگار میگذرانند. پس، سازندگان باید در بازسازی و اجرای چنین حالوهوای سنگینی نیز منحصربهفرد و جذاب باشند. چون خود به خود انتظارات از یک سریال ویژه، خیلی بالاتر میرود.
قتل آقا و خانمِ پاتنی توسط جان کلر تقریبا قابلانتظار بود، اما این هیچ چیزی از رضایت و شوکی که بعد از سخرانی طولانی آقای پاتنی دربارهی اینکه جان میتواند خود را به عنوان یکی از اجزای سیرکِ خانوادهی پاتنی همراه با حقوق و مزایا قبول کند، کم نکرد. شاید دلخنککنندهترین و لذتبخشترین سکانس کل فصل همینجا اتفاق افتاد. یکی از دلایل این موضوع به شخصیتپردازی عمیق این کاراکتر در طول این فصل برمیگردد. خیلیها از جمله خودم بدجوری با معصومیتِ جان کلر همذاتپنداری میکنند. بهطوری که حتی دوست داشتند، او گردنِ لاوینیا، دختر نابینایِ نابکارِ نامردِ خانواده را هم میشکست، اما حالا که فکرش را میکنم، احساس میکنم رها کردن چنین دختری بدون والدین در لندنِ ویکتوریایی ظالم، مجازاتِ مناسبتری است. از همین الان میتوان یک عمر زندگی بدبختانه، مملو از فقر و بیچارگی را برای او تضمین کرد.
- ۹۴/۰۶/۰۴