یک حال خراب کُنِ خوب
يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ق.ظ
مریم پالیزان و نوید محمد زاده در نمایی از فیلم سینمایی "لانتوری" به کارگردانی رضا درمیشیان
"لانتوری" از آن فیلم هایی ست که نظرات ضد و نقیض زیادی می شود درباره اش
شنید. از آن فیلم ها که هم می شود پشتش ایستاد و هم می شود با خاک باغچه
یکسانش کرد! شنیدم حتا برچسب بلاهت به فیلمساز خورده بود که از یک زورگیرِ
ابله خواسته قهرمانی بسازد برای بیان متلک ها و شعارهای سیاسی اش، یا اینکه
فیلمی ست در ترویج خشونت...
ولی واقعاً ماجرا برعکس است. «لانتوری» یک فیلم خوب و ضد خشونت است (اتفاقاً تصویر زشت و البته ماندگار در ذهنی از خشونت نمایش می دهد؛ از ماجرای اسیدپاشی، حتا از ماجرای قصاص... ). فیلم خوش ساختی ست اتفاقاً. فیلمی با فُرمی که مال خودش است. روایتِ مستندگونه ی مصاحبه با کات های فراوان و بهره از سه ابزار عکس، صدا، موسیقی برای یک قصه، یک درام پرکشش و تأثیرگذار ساخته. نیمه ی اولش استارتی ست برای یک نیمه ی دوم پرتنش تر و شاید حال خراب کننده تر؛ «لانتوری» یک حال خراب کُنِ خوب است.
اِشکال فیلم – و البته تنها اشکال فیلم - آنجایی ست که درمیشیان در طول فیلم انگار ترمز بریده و هر گوشه موشه که توانسته یک طعنه ی اجتماعی – سیاسی چپانده (از آقازاده ها و مفسدان اقتصادی و کنایه های احمدی نژادی و ...و...و...). درمیشیان شیطنت دارد. بازیگوش است ولی زرنگ هم هست. از درمیشیانِ زرنگ بعید است بخواهد خودش را بیاندازد وسطِ برچسب هایی که به اجتماعی های واقعاً خوبِ بنی اعتماد - به حق با ناحق - همیشه زده شده. (البته شاید هم به خاطر همین زرنگی باشد که بدش نمی آید سرآخر برای جلب رضایت هر طیفی، زورش را زده باشد). شیطنتِ دیگر فیلم ساز آن جایی ست که پیشاپیش جواب انتقادها به فیلمش (و حتی فیلم سابقش) را در دل فیلمش می دهد.
توقیفِ و ناجوان مردی ها در حق فیلم قبلی درمیشیان به نظرم باعث شده تصور کند صاحب یک تزِ درجه یک، خاص و جوان پسند است و همین باعث شده یک جاهایی با اغراق در رویکردِ اجتماعی – سیاسی فیلمش (تعارف که نداریم حالا اگر اغراق نبوده، شیطنت های زیادی که بوده!) لذتِ یک درام جذاب و پرتنش، مانند «عصبانی نیستم» را کمتر حس کنی.
راستی صحنه ی قصاص خیلی خیلی خوب بود.
***
زاپاس(برزو نیک نژاد)؛
متأسفم که سازنده ی «ناخواسته» با آن همه سعی در بروز خلاقیت در فیلم خوب قبلی اش ، خیلی زود آن هم اینطوری – در بخش سودای سیمرغ؟؟؟!!! – می زند توی برجکم.
این فیلم ، مال سینما نیست ، خوراکِ عصر جمعه های شبکه یک است.
یقین دارم ساخت سریال های این فازیِ پشت سر هم روی نیک نژاد تأثیر گذاشته و کاش برای مدتی دوباره همه ی هوش و حواسش را صرف سینما کند.
نفس (نرگس آبیار)
می خواستم اول نوشته ام بنویسیم تعریف ریتم: ..... ، تعریف داستان: .... ؛ گفتم شاید فیلمساز حمل بر بی احترامی کند.اما خانم آبیارِ عزیز ؛ تارانتینوی بزرگوار هم اگر می خواست فیلم شما را بسازد این قدری زمان خرجش نمی کرد.دو ساعت فیلمی روی پرده است به شدت خسته کننده و به شدت بی داستان . استرسِ یک ربع دیرتر رسیدن به سینما برای تماشای فیلمی که قبلاً بلیتش را خریدید فکر کنم عشق فیلم ها خوب درک می کنند، این جا بی استرس ، دقیقه ی پنجاه هم اگر رسیده باشی چیزی هنوز شروع نشده که بعداً نفهمی ش.
تمجیدها از فیلم قبلی فیلم ساز، کمی زیادی به ایشان اعتماد به نفس داده.آن سال، یادم است کنار «فیلم» ایشان ، «جفا»ی دو میلیاردیِ «رنج و سرمستی» وجود داشت و با این حال، مخالفِ حلوا حلوا کردن این فیلم و فیلم ساز نبودم، اتفاقاً فیلمش هم محترم بود ولی الآن قضیه فرق می کند.
اندازه ی «نَفَس» هم متأسفانه سینما نیست، شاید برای یک مینی سریالِ چند اپیزودی مناسب تر باشد . الآن بهترین کمک برای بهتر شدن فیلم در اکران عمومی بنظرم این است که فیلم ساز محترم دلش بیاید نیم ساعتی از فیلمش را قیچی کند.
برای بعضی فیلم ها کِیف می دهد آدم برود سراغ دایره واژگان امیر قادری.«نظم قدیم» و «سینمای نفتی» یعنی همین.
آبیار هم افتاده در دام راضی کردن همه طیف ها و گروه ها (احتمالاً بعد از واکنش هایی که سر فیلم قبلی ش دیده و شنیده). هم می خواهد دوری کند از خوردنِ برچسبِ فیلمساز جناحی بودن(یا معادل های دیگرش که حقیقی به افخمی می گفت!) و هم تابلو دارد چراغ می دهد که آره! ما هم بله! وگرنه این حجم از نماهای ارزشی- انقلابی و... واقعاً نیازِ این فیلم با ایده ی خیلی خوب و متفاوت نبود.
سپاس از پانته آ پناهی های همیشه خوب که توی خیالم وقتی فیلم بلند می سازم حکم پولادِ مسعودخان را برایم دارد ... و البته «نَفَسِ» ساره نورمحمدی(بازیگر کودک این فیلم) گرم.