محصولات فرهنگی ویدئو رسانه ایرانیان

بهترین های سینمای ایران و جهان را از فروشگاه ویدئو رسانه ایرانیان بخواهید

محصولات فرهنگی ویدئو رسانه ایرانیان

بهترین های سینمای ایران و جهان را از فروشگاه ویدئو رسانه ایرانیان بخواهید

محصولات فرهنگی ویدئو رسانه ایرانیان

قزوین:بلوار سعادت - نبش کوچه گل آرا
تلفن :33661454

گزارش ویژه (رخشان بنی اعتماد)

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ق.ظ

مرور کارنامه رخشان بنی اعتماد، مترجم دردها


«رخشان بنی اعتماد» با ساخت بیش از ده فیلم بلند داستانی و با شیوه ی خاصی که برای فیلمسازی انتخاب کرده است به جایگاهی دست یافته است که تا سال ها هیچ کارگردانی نمی تواند به جایگاه و اعتبار او به عنوان «بهترین کارگردان زن ایرانی» نزدیک شود.

«رخشان بنی اعتماد» با ساخت بیش از ده فیلم بلند داستانی و با شیوه ی خاصی که برای فیلمسازی انتخاب کرده است به جایگاهی دست یافته است که تا سال ها هیچ کارگردانی نمی تواند به جایگاه و اعتبار او به عنوان «بهترین کارگردان زن ایرانی» نزدیک شود. 

دیدگاه مستقل این کارگردان نسبت به محیط پیرامون، اکنون به چنان عمق و غنایی رسیده است که پیوسته می توان از سینمای او به عنوان یک سینمای اجتماعی به دور از ادا و اطوارهای روشنفکری از یک سو و از سویی دیگر فراتر از سانتی مانتالیسم ترحم انگیز و فمینیسم جعلی نام برد. نگاه انتقادی «رخشان بنی اعتماد» به جامعه، نگاهی تعمیم پذیر و غیرانتزاعی است که در ذیل تلاش می شود تا برخی از ویژگی های سینمای او را با تاکید و تمرکز بر دوره دوم فیلمسازی ایشان یعنی بعد از ساخت فیلم نرگس، تحلیل و بررسی کرد.

«رخشان بنی اعتماد»، کارگردانی را با ساخت مستندهایی برای تلویزیون آغاز کرد. در کارنامه ی مستندسازی او فیلم های فرهنگ مصرفی، اشتغال مهاجرین روستایی در شهر، تدابیر اقتصادی جنگ، تمرکز، گزارش 71، بهار تا بهار، این فیلمها رو به کی نشون می دین؟ آخرین دیدار با ایران دفتری، زیر پوست شهر و... دیده می شود. این کارنامه پربار بنی اعتماد می تواند خود گواه علاقه و تمایل وی به سینمای مستند باشد و حتی می توان رگه های تاثیر مستندگرایی را در کارهای داستانی او به وضوح مشاهده کرد. 

بنی اعتماد بارها اشاره کرده است که داستان هاش از بسط و توسیع شخصیت هایی آمده است که پیش تر در سینمای مستند، نمونه ی واقعی آن را دیده است. به طور مثال داستان فیلم نرگس، برآمده از مستندی است که با هدف مطالعه بر روی زنان بی سرپرست ساخته شده و یا شخصیت طوبی در فیلم «زیر پوست شهر» نتیجه تحقیقات و پژوهش های ایشان در مستندی با موضوع زنان شغل بوده است و یا شخصیت «کبوتر» در فیلم «روسری آبی» از شخصیت زن زمخت و خشنی بیرون آمده است که حتی او را «آقا قدرت» صدا می کردند.

ولی تاثیر مستندسازی بر کارنامه ی داستانی او تنها در ارجاع چند شخصیت کلیدی سینمایی او به مستندها خلاصه نمی شود. دلیلی که سینمای اجتماعی رخشان بنی اعتماد را با نحوه نگاه سایر فیلمسازان به مقوله معضلات اجتماعی و اقتصادی اقشار پایین متمایز می سازد، فرار از قضاوت و دوری جستن از سانتی مانتالیسم و از همه مهم تر سینمای به اصطلاح فمینیستی است. دوربین رخشان بنی اعتماد همیشه فاصله ی خود را با شخصیت ها و بحران حفظ می کند و هرگز تلاش نمی کند با اغراق در تراژدی برای مخاطب اشک و آه به ارمغان بیاورد.

به همین دلیل جنس تراژدی در سینمای بنی اعتماد بسیار تاثیرگذارتر و تاثیر مایه های انتقادی او بسیار عمیق تر است. در فیلم نرگس، در صحنه خواستگاری، موقعیت تراژیک بی کسی عادل و آفاق به موقعیت محنت بار خانواده نرگس تبدیل می شود که به دلیل فقر حتی حق ندارند که از خواستگار سوالی بپرسند و مادی که از شدت ناراحتی بیرون رفته است و دوربین به درستی از موقعیت این فاجعه فاصله می گیرد و وضعیت بیمار و علیل نرگس را نشان نمی دهد و یا در فیلم «روسری آبی» دختر و داماد حاج رسول برای پرداخت پول به خانه نوبر آمده اند و تلاش می کنند نوبر را با پول راضی کنند که دست از ازدواج با حاج رسول بردارد و طی یک کشمکش کار به زدوخورد می رسد. 

ولی دوربین از نمایش این دعوا طفره می رود و بلافاصله بدون آن که دل مخاطب را برای نوبر کردانی، کباب کند و از داماد حاج رسول به عنوان یک آنتی فمینیست جنایتکار، یک دیو بسازد، به سرعت از این صحنه فاصله می گیرد و از قضاوت در مورد شخصیت ها امتناع می کند و یا در یک پرداخت کاملا دراماتیک در فیلم «زیر پوست شهر» طوبی سرشکسته و خار و ذلیل و از ترس فرجامی تلخ تر با دسته گل و شیرینی، دختر باردارش را به خانه شوهر می فرستد و از دخترش می خواهد که دست مادرشوهرش را ببوسد و در جواب پسر جوانش که خواهان انتقام از شوهرخواهرش است، به دروغ می گوید که با سلام و صلوات خانواده داماد دنبال خواهرش آمدند و عذرخواهی کردند. 

ولی دوربین به جای نزدیک شدن به طوبی، و حتی فرصت دادن به مخاطب که چطور یک مادر می تواند چنین موقعیت دردناکی را تحمل و کنترل کند، به سرعت از این صحنه عبور می کند و اجازه قضاوت در مورد شخصیت هایی که در شرایط بد اقتصادی دست و پا می زنند را به خودش نمی دهد.

این نوع پرداخت دقیق و غیرانتزاعی که مطمئنا برآمده از تجارب مستندسازی کارگردان است از یک سو نشانگر نگاه دقیق، موشکافانه و غیرتوریستی او به معضلات و مشکلات جامعه است و از دیگرسو نگاه شریف و احترام برانگیز کارگردان را نشان می دهد که در آب گل آلود وضعیت اجتماعی ایران دنبال ماهی فمنیسم روشنفکرپسند و سانتی مانتالیسم مخاطب پسند نیست.
تقدیرگرایی

شخصیت های خاکستری سینمای بنی اعتماد پیوسته در تلاش هستند تا موقعیت اجتماعی خود را بهبود ببخشند. سارای «خون بازی» با همسر پدرش و همسر مادرش سر ناسازگاری دارد و دست به هر کاری می زند تا دوباره خانواده را حتی برای یک شب بسازد. عباس در «زیر پوست شهر» می خواهد هرطور شده به ژاپن برود و وضعیت اقتصادی خود را بهبود ببخشد. «نرگس» داستان دختری جنوب شهری است که تنها آرزو دارد بتواند همسرش را از خلاف باز دارد و محمدجواد حلیمی تنها آرزو دارد که محله شان را در حوزه ی استحفاظی یکی از کلانتری ها بگنجاند.


ولی نه سارا در فیلم «خون بازی» و نه نرگس و آفاق در فیلم «نرگس» و نه عباس در فیلم «زیر پوست شهر» و نه حلیمی در فیلم «خارج از محدوده» نمی توانند بر تقدیر محتوم خود پیروز شوند. گویی تقدیر چون یک ابژه ی قدرتمند در دنیای بنی اعتماد حضور دارد که هرگز اجازه نمی دهد شخصیت ها به آرزوهای بسیار کوچک شان دست پیدا کنند. ولی این فرجام سیاه بیشتر از آن که نتیجه تصمیم فیلم نامه نویس در اثر باشد، نتیجه مناسبات اجتماعی و قوانین جامعه است. چون تمامی شخصیت های فیلم های بنی اعتماد تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا از تقدیری که برایشان نوشته شده است فاصله بگیرند. حتی به اندازه کافی باهوش و زیرک اند. ولی با تمام تلاش ها و مرارت ها به غایت نهایی خود نمی رسند.

گویی تراژدی، تقدیر محتوم شخصیت های دنیای داستان های اوست. یک وضعیت غم انگیز که با تلاش و به نتیجه نرسیدن آدم ها شروع نمی شود؛ بلکه درست آن زمانی که به دنیا آمده اند، تراژدی زندگی آن ها آغاز شده است. بار اصلی تراژدی در سینمای بنی اعتماد در آرزوهای کوچک و حقیر شخصیت های فیلم های او نهفته است. 

مادر نرگس تنها آرزویش این است که بعد از ازدواح دخترش، کسی بابت فقر به او سرکوفت نزد. «ننه گیلانه» تنها امیدش به زندگی، بازگشت بیوه ای است که شاید قبول کند که همسر فرزند علیلش شود و او راحت بتواند بمیرد. نوبر کردانی از این دنیا تنها یک شغل و سرپناه می خواهد و حتی ثبت نامش رد شناسنامه و آرزوی فرزند نیز نمی کند. برای «محبوبه» در فیلم «زیر پوست شهر» شام خوردن در یک رستوران به تعبیر طوبی و پیتزایی که کلی کش می آید نهایت خوشبختی است.


به همین علت تراژدی و تلخی سینمای بنی اعتماد، در نرسیدن به آرزوهای کوچک شان خلاصه نمی شود، بلکه فلسفه ی این که این افراد به چنین آرزوهای کوچکی قانعند در بطن خود دردناک و غم انگیز است. گویی ناکامی و شکست، تقدیر محتوم آدم هایی است که تبعیض های اجتماعی باعث شده است که در اقشار پایین جامعه قرار بگیرند و سازوکار اقتصادی و اجتماعی هرگز اجازه نمی دهد که این آدم ها به رغم این که باهوش و زیرک اند بتوانند بر شرایط اجتماعی خود چیره گردند.

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.